سهیلا ترابیفارسانی روند تحولات فکری، اجتماعی و حتی اقتصادی دوره پیشامشروطه بعد از شکستهای ایران از روسیه آغاز شد. اصلاحات درون حاکمیت قاجار ازجمله اصلاحات نظامی عباس میرزا، اجازه تأسیس مدارس مسیونری در دوره محمدشاه و بعد اصلاحات امیرکبیر و میرزاحسین خان سپهسالار و حتی امینالدوله در حمایت از مدارس جدید، ضرورت ایجاد تغییراتی بود که از عناصر درون حاکمیت قاجار آغاز شد؛ ولی نبود زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی و فساد روزافزون که در جوامع رشدنیافته مانع تغییرات اساسی است، اصلاحات درونحاکمیتی و از بالا را با شکست مواجه کرد. طبق قواعد علوم سیاسی زمانی که اصلاحات درون حاکمیت به نتیجه مطلوب نرسد، نارضایتی گسترده شده و به بدنه جامعه انتقال مییابد. درباره اتفاقاتی که در بدنه جامعه رخ داد، باید گفت سه گروه اجتماعی در جنبش تنباکو تجربه مثبتی از همکاری با یکدیگر داشتند: روحانیون، تجار و روشنفکران. آنان در همکاری با یکدیگر توانستند یک خواست عمومی را به پیش ببرند و شاه و دربار را مجبور به پذیرش خواستهایشان کنند. در آستانه جنبش سیاسی مشروطیت این سه گروه مجددا به یکدیگر نزدیک شدند؛ اما نکتهای را که قبل از آن باید توضیح دهم، این است که هرکدام از این گروههای اجتماعی خود یک طیف متنوع را تشکیل میدادند؛ مثلا تجار به تجار بزرگ، متوسط و خرد تقسیم میشدند یا روحانیون از مراجع تا طلاب در ردههای مختلف را شامل میشدند یا روشنفکران از سکولارهای تندرو مثل آخوندزاده و طالبوف شروع میشد و به مذهبیون نوگرا و محافظهکار میرسید که هرکدام در مواردی ممکن بود در یک جریان سیاسی مواضع مشترک یا حتی متفاوت بروز دهند (برای آشنایی بیشتر با لایههای طبقات اجتماعی در ایران بنگرید به کتاب «طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران» اثر احمد اشرف و علی بنوعزیزی، ترجمه سهیلا ترابیفارسانی، نشر نیلوفر). بااینحال در جنبش مشروطیت که جریانی عمومی و همهگیر شد، سه گروه تجار، علما و روشنفکران شرکت کردند. برای هر انقلاب یا جنبش سیاسی –اجتماعی میتوان سه مرحله اساسی در نظر گرفت که درباره مشروطیت ایران نیز صدق میکند: 1-مرحله جنبش (movement): در این مرحله هدف مشترک مشروطهخواهان تغییر نظام سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه (مشروط به قانون اساسی و پارلمان) است. در این مرحله ذهنیتگرایی و آرمانگرایی غالب است. یک اتوپیا یا جزیره خوشبختی تصور میشود که قرار است جامعه به سمت آن حرکت کند. بیشتر تصویری است از آینده که در اذهان مشارکتکنندگان در جنبش شکل میگیرد، نه شکلی واقعی؛ یک نوع تصویر خیالی است. در شکلگیری آن احساسات و هیجانات هم نقش زیادی دارد. شعارهای آرمانخواهان از ترسیم آینده شکل میگیرد. در این مرحله همه نیروها با یکدیگر ائتلاف دارند و بهراحتی برای رسیدن به اهداف مشترک ازخودگذشتگی میکنند. نکته مهم دیگر این است که ذهنیت هرکدام از این گروهها از آینده، متناسب با تصویرسازیهای ذهنی و درک تصویری آنها از آینده وحتی خواستهای گروهی آنها معنا مییابد. پس نگرشهای متفاوتی نسبت به آینده وجود دارد. سه گروهی که در ائتلاف جنبش مشروطه شرکت داشتند و نقش عمدهای نیز ایفا کردند (روحانیون، تجار و روشنفکران) هرکدام مطالباتی داشتند. مطالبات تجار عبارت بود از: ثبات سیاسی، استقرار قانون فراگیر (قوانین یکسان و همگانی)، احترام به مالکیت، استقرار نهادهای مدرن، بنیانگذاری حکومت قانونمدار و متمرکز، مشارکت سیاسی و محدودکردن قدرت مطلقه شاه و حکام از طریق قانون و پارلمان، راههای حملونقل مناسب و سریع، امکان فعالیت اقتصادی در فضای امن، حمایت از سرمایه داخلی، مخالفت با گسترش نفوذ رقبای خارجی که کنترل بازار را از دست سرمایه داخلی خارج کرده بود. مطالبات روشنفکران عبارت بود از: آزادی بیان و عقیده و امکان انتشار عقایدشان، ایجاد فضای باز سیاسی، توسعه و ارتقای فرهنگی جامعه، رسیدن به الگوی جامعه آرمانی کشورهای متمدن اروپایی، دموکراسی و توسعه، حرکت به سمت مدرنیزاسیون کشور. مطالبات روحانیون عبارت بود از: مبارزه با ظلم، حفظ اقتدار اسلام، مقابله با نفوذ بیگانگان، حفظ فرهنگ اسلامی. این سه گروه با این سه نگرش به هم نزدیک شدند و همکاری کردند. روشنفکران در نشریات و شبنامهها و انتشار نقدهایی که به حکومت ابراز میشد و مقایسه با وضعیت عمومی در دیگر کشورها طی سالها تا نزدیکی جنبش سیاسی همچنان کوشا بودند. روحانیون با بهدستگرفتن حرکتهای تودهای و ترک پایتخت بهعنوان اعتراض به نظام سیاسی و بهعنوان قدرتی که امکان بسیج تودهها را داشت و تجار با حمایتهای مالی از متحصنین و همراهی با معترضان در این جنبش کوشا بودند. در این مرحله از جنبش، نیروها با یکدیگر ائتلاف کرده و از ابزارهای سنتی برای پیروزی سیاسی بهره گرفتند: استفاده از خطابه، منبر، تحصن و بستنشینی، مهاجرت به اماکن متبرکه یا ترک شهر و دیار، استفاده از باورهای مذهبی که همراهی و نزدیکی روحانیون و عناصر مؤثر بازار، تجار بزرگ و روشنفکران را با پخش شبنامهها و اعلانهای ضدحکومتی به همراه داشت. 2- مرحله ماه عسل (honey moon): در این مرحله کوتاهمدت پس از پیروزی جنبش سیاسی، جشن پیروزی برگزار میشود و شهرها چراغانی شده، شربت و شیرینی پخش میشود. در این دوره کوتاه همه مشارکتکنندگان شادمان از کسب پیروزی و همچنان امیدوار به آینده باور دارند که اتفاقی مهم و باورنکردنی را رقم زدهاند. 3- مرحله نهادیسازی (Institutionalizion): این مرحله پس از پیروزی جنبش و رسیدن به اهداف مشترک فرا میرسد: اهداف کلی و فراگیر در مشروطیت، محدودکردن قدرت شاه به قانون و پارلمان، حکومت قانونمدار و متمرکز و مشارکت سیاسی امکان تحقق مییابد؛ اما در این مرحله ائتلافهای نخستین شکسته میشود و واقعیتها رخ مینماید. منافع فردی، خودمداری و عینیشدن تصورهای گوناگونی که از مراحل قبل در ذهن انقلابیون وجود داشت، باعث بروز تضادها و نگرشهای متفاوت میشود. هیچکدام از گروهها درکی از دیگری نداشتند و تصور این بود که ذهنیتها یکسان بوده است. نیاز به حل مسائل عینی، واقعگرایی، عقلانیت و راهکارهای عملی و عینی است؛ اما تفاوت در نگرش از آینده و سهمخواهی هریک از گروههای مشارکتکننده باعث بروز اختلافات میشود. پس از پیروزی مشروطیت در ایران نیز در بین مشروطهخواهان اختلاف بر سر فهم اتوپیایی که انقلابیون از آینده کشور در ذهنشان ساخته بودند، گروه متحد آنها را تکهپاره کرد. علاوه بر تعارض در بین انقلابیون، مشروطه با بحرانهای ملموس دیگری نیز دست به گریبان شد: -تعدد مراجع قدرت (کار مهم انقلاب مرجعیتزدایی از قدرت بود) - امکان بروز نیروهای گریز از مرکز - درگیری طرفداران نظام سیاسی سنتی (مستبدان) و مشروطهخواهان تحولگرا: یک سو مدعیان سلطنت بودند و سوی دیگر انقلابیون و طیفهای گوناگونی که هم بر سر نگرشهای خود اختلاف داشتند و هم بر سر شیوه تغییرات (یک عده روش انقلابی را قبول داشتند، به این معنا که باید به ریشه زد و ملاحظاتی در نظر نگرفت و عدهای دیگر روشی ملایمتر و محافظهکارانهتر را پیشنهاد میدادند) - بیثباتی سیاسی ناشی از اختلاف مجلس و شاه و حکام ایالات - اختلاف مشروعهخواهان و مشروطهخواهان (اختلافی ناشی از تفاوت فهم در لایههای طبقه روحانیون) به همه اینها تفاوت نگرش بین خود انقلابیون را هم باید اضافه کرد و این است آنچه بر سر مشروطیت ایران آمد. فرجام سخن این تفاوتها هم ناشی از نگرشهای متفاوت مشروطهخواهان بود (تفاوت ماهوی که بین قبل از پیروزی و بعد از پیروزی انقلاب وجود دارد) و هم ناشی از شرایط پساانقلابی. به نظر میآید این ویژگی همه انقلابها است که قبل و بعد از پیروزی نگرشها و رویکردها متفاوت میشود. آگاهی به این مراحل در انقلابها تا حد زیادی درک ما را از واقعیت روشنتر میکند. این مسیر به گمانم اجتنابناپذیر باشد؛ بهایندلیل که شرایط و گفتمان حاکم بر جامعه متفاوت میشود. بحث پیروزی یا عدم پیروزی مشروطیت در ایران و رسیدن یا نرسیدن به اهداف انقلاب، آنگونه که برخی محققان مطرح میکنند، سخنی قابل پرسشگری است. بدیهی است که اهداف مدنظر انقلابها و ضرورت تحولی در ابعاد گوناگون، یکشبه امکان تحقق ندارد که یک تاریخ معین برای اجرای آن در نظر بگیریم. تحولات همهجانبهای که مشروطیت ایجاد کرد، مهمتر از هر چیز پیروزی گفتمان مدرن بود که امکان و بستر لازم برای تحولات فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی را در سالهای بعد فراهم کرد و این بزرگترین دستاورد مشروطه بود. درسی که ما از این وقایع تاریخی میتوانیم بگیریم، فهم این تفاوتها است و اینکه ذهنیت و تصویرهای ذهنی افراد حتی وقتی از یک موضوع یا مفهوم واحد صحبت میکنند، با یکدیگر متفاوت است. روشهای رادیکال یا تندروانه با روشهای ملایم و محتاطانه در اجرا اختلاف نظر ایجاد میکند و با وجود اشتراکات و همسوییهای اولیه در مسیر تحقق، انقلابیون را از هم جدا میکند و تحقق همهجانبه خواستها را به تعویق میاندازد. مشروطه گفتمان مدرنی بود که در تاریخ ایران یگانه است. در دوره پسامشروطه گفتمان نوین و گفتمان پیشامشروطه در یک طنابکشی بر سر قدرت با یکدیگر همچنان در نبرد باقی میمانند. مشروطیت فرایندی است باقیمانده در این روند و به همین دلیل است که بسیاری از خواستهای تجار که در مشروطه و سالهای پس از آن امکان بروز نیافت، در سالهای اول حاکمیت پهلوی مجددا طرح شد. پس آیا نمیتوان گفت مشروطیت پروژهای ناتمام است؟...
نظرات